من به تو وفادارم، بانوی عزیزم...
چشمانم به جز تو بر کسی کور است، قلبم به جز تو بر کسی بسته است...
صداهای دیگر مرا خسته میکنند...
من زندگیام را با عشق تو خواهم گذراند و از زندگی با عشق تو شکایت نخواهم کرد...
هیچ کس دیگری برای دوست داشتن وجود ندارد، هیچ کس که بتوان برایش کاری انجام داد...
تو مثل یک رویا در زندگی من پرسه زدی...
من میخواستم در یک نفس متولد شوم، در یک عشق بمیرم، سایهای در شبهای تو باشم، به سوی ابدیت جاری شوم، دو قلب در یک بدن باشم...
یک بار تو را دیدم، یک بار دوستت داشتم، هزار بار تو را میخواستم... حالا میخواهم از خانوادهات برایت خواستگاری کنم...
میخواهم در یک زندگی یک قلب باشم... میخواهم با تو ازدواج کنم، عشق زیبای من.
هر کلمه، هر حرف، هر جمله، هر کلمه، میخواهد تو را بیان کند...
این همان چیزی است که عشق ابدی تو در قلب و روح من است...
بین دوست داشتن تو و دلتنگی برای تو.
بین دوست داشتن تو و مردن بدون تو... خیلی دوستت دارم... خیلی دوستت دارم بانوی عزیزم... تو خانواده منی... مادرم، چاقوی جیبی من، غزال من، عمه من، خانواده من...
Çeviri yapılırken hata oluştu. Tekrar hemen çevir butonuna tıklayınız.