[0/0 00:00] Mustafa: همین الان از من می خواهد آن انگشتر را بیاورم و بگذارم در لابی خانه اش. فکر کنم این انگشتر بفروشه چون او بیشتر طلاهایی را که خریدم فروخت. به پروفایل اینستاگرامش نگاه می کنم. بدون گردنبند، دستبند، انگشتر، هیچ چیز.
[0/0 00:00] Mustafa: چون بعد از جدایی از من شروع به رفتن به رستوران های لوکس کرد. او به دوستانش این پیام را می دهد: از مصطفی جدا شدم اما همچنان به رستوران های لوکس می روم.
[0/0 00:00] Mustafa: از این به بعد من پسر تو هستم. من به راحتی صحبت می کنم. من هر ماه حداقل 000000 لیره ترکیه برای او خرج می کردم. آرایشگاه، آرایش، لباس، داروی دیابت مونجارو، اجاره خانه، هزینه مدیریت ساختمان، عطر، کفش، هزینه غذای خانه، هزینه بیمارستان برای هاچیک...
[0/0 00:00] Mustafa: تقریباً 00000 دلار در ماه
[0/0 00:00] Mustafa: وقتی طلا تمام می شود. او نبود من را احساس خواهد کرد. مادرش طلاهای دیگری را که برایش خریده بودم به ایران برد.